درک حضور قلب و دستیابی به خلوص نیّت در عبادات، تنها با تلاش فردی میسّر نیست، بلکه تا توفیق و عنایت ویژه خداوند همراه انسان نباشد، نمیتواند این درجات و مقامات را تحصیل کند. معلم اخلاق انسان باید خدای سبحان باشد. کسب حضور قلب و داشتن خلوص، توفیقی از جانب خداوند متعال است که با مقدّمه چینی انسان، فراهم میشود.
به عبارت دیگر تا وقتی لیاقت و زمینه مناسبی در دل انسان برای درک عنایات خاص الهی نباشد، از درک آن عنایات محروم میماند. انسان بیلیاقت، نظیر چراغ سوختهای است که با وجود ارسال برق از نیروگاه، قادر به روشنایی نیست.
بسیاری از اوقات دیده میشود کسی چهل یا پنجاه سال عالم و عامل بوده، امّا ناگهان از مسیر حق منحرف میشود. در اثر رفیق بد، نشست و برخاست با افراد ناپاک یا به دلیل اینکه مواظب زبان یا غذا یا نگاهش نبوده، خداوند متعال به او خذلان داده است. مصادیق این مسائل، در تاریخ و روایات فراوان ذکر شده است. به تجربه نیز اثبات شده که گاهی یک غذای حرام، انسان را منحرف میکند و به سقوط میکشاند، آن هم چه انجراف و سقوطی!
شخصی مرحوم آیت الله آقا سید محمدباقر درچهای را که یکى از علماى بزرگ اصفهان بودند، برای صرف غذا به منزل خود دعوت کرد. ایشان معمولاً منزل کسی نمیرفتند، امّا با اصرار و دعوت فراوان آن شخص، به منزل او رفتند. بعد از صرف غذا که میهمانى به پایان آمد و آیت الله دُرچهاى عازم رفتن شدند، صاحب خانه که تاجر بود، سندى را پیشروی ایشان گذاشت تا امضا کنند.
آن عالم بزرگ احساس کردند که آن میهمانى و غذای آن، شبهه رشوه داشته است. نقل میکنند در آن هنگام، رنگ صورت ایشان تغییر کرده و شروع به لرزیدن کرده و به میزبان فرمودهاند: من با تو چه کرده بودم که این زهرمار را به خورد من دادى؟! بعد بلافاصله از اتاق بیرون رفته، غذاهاى خورده شده را برگرداندهاند. سپس با گریه و ناراحتی گفتهاند: ذرّههای غذا که در دلم مانده را چه کنم؟
گاهی یک لقمه حرام یا یک تهمت و غیبت، انسان را به پرتگاه سقوط بکشاند؛ لذا مخلصین هم باید مواظب اعمال خود باشند.
قرآن کریم، عمل همراه با ریا را باطل و در ردیف کفر میداند و میفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُ?ْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»[1]
اگر چیزی به کسی دادید، بر سر او منّت نگذارید و موجب اذیّت او نشوید؛ زیرا اگر منت گذاشتید، عمل باطل میشود.
میزان خلوص انسان، در نگرش او به دنیا و در برخوردی که با نعمتهای دنیوی و زرق و برق آن دارد، تأثیر گذار است. به عبارت روشنتر، انسان خالص که در کردار و گفتار خود فقط رضای الهی را در نظر میگیرد، نمیتواند دنیا طلب و دنیاگرا باشد و به دنیای حلال هم توجه نمیکند، چه رسد به اینکه گرایش به دنیای حرام و شبههناک داشته باشد
همچنین مواظب باشید تظاهر و ریا در کارهایتان نباشد. اگر در عملی ریا آمد، عمل باطل است. حتّی بزرگان میفرمایند: اگر کسی نماز را برای خداوند متعال میخواند، امّا برای آنکه مردم بگویند این فرد مسجدی است، به مسجد برود، عبادت او باطل میشود!
در روایات آمده است که خداوند متعال میفرماید:
«أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ فَمَنْ عَمِلَ لِی وَ لِغَیْرِی فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَیْرِی»[2]
خدای سبحان میفرماید من شریک خوبی هستم. هرکس در عملی، دیگری را با من شریک کند، من همه عمل را به شریک خود واگذار میکنم. گاهی انسان هفتاد سال عبادت کرده، ولی چون ریا و شرک خفی همراه آن بوده است، ناگهان در قیامت میبیند هیچ ندارد. گردویی با ظاهر خوب و درونی پوچ و بیمغز نصیب او شده است.
مرحوم شهید ثانی«رضواناللهتعالیعلیه» در مورد اهمیّت اخلاص، روایتی را نقل میکنند که بسیار قابل توجّه و تأمّل است. ایشان نقل میکنند که در روز قیامت، بندهاى را مىآورند و از او س?ال میکنند در دنیا چه کارهایی انجام میدادی؟ او مىگوید: من براى رضاى خدا جهاد کردم. به او مىگویند: نه، اینگونه نیست! تو جهاد کردى تا بگویند فلانى چقدر شجاع است! سپس امر میشود که او را با صورت در آتش جنهّم بیندازید. سپس عالمی را میآورند که یک عمر قال الباقر و قال الصادق میگفته است. از او میپرسند تو چه میکردی؟ پاسخ میدهد: من علم میآموختم و دیگران علم یاد میدادم. به او گفته میشود: دروغ میگویی! تو دنبال علم بودی تا به تو بگویند برای خودت کسی هستی! خطاب میشود او را در آتش جهنّم بیندازید. پس از آن فردی را میآورند که قاری قرآن بوده و قرآن میخوانده است. از او میپرسند تو چه کاره بودهای؟ او پاسخ میدهد: برای خدا، قرآن میخواندم. به او نیز میگویند: تو قرآن میخواندی تا به تو لقب قاری قرآن داده شود و بگویند که صدای خوبی برای قرائت قرآن داری! پس مانند نفرات قبلی، دستور میدهند او را نیز به رو در آتش جهنّم بیندازند.[3]
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة»[4]
بدون خلوص نیّت، بهترین و بزرگترین اعمال، در پیشگاه خداوند متعال، ارزشی ندارد.
مراتب اخلاص
خلوص از نظر علت غایی و نتیجه، مراتبی دارد. اصل خلوص آن است که همه اعمال انسان، برای خدا باشد. عملی که در نیّت آن، منیّت، به رخ کشیدن، خودنمایی و غرور باشد، مسلّما خالص نیست. رسیدن به این مرتبه نیز سخت و دشوار است.
نازلترین مرتبه خلوص
وقتی کسی عملی را برای رضای خدا و در راستای رسیدن به منافع دنیوی انجام میدهد، در حقیقت نازلترین مراتب اخلاص را داراست. چنین عملی گرچه صحیح است و اگر صلاح باشد، خداوند متعال متاع دنیوی نیز به او عطا میکند، امّا چون عبادت برای اهداف مادی بوده، به تعبیر علمای اخلاق «پستترین عبادات» محسوب میشود.
توجّه به این نکته ضروری است که قرآن کریم میفرماید:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُ?ْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً»[5]
هرکس به طور جدّی کار شایسته انجام دهد، در همین دنیا، به او حیات طیب و در آخرت حیات طیّتتر به او عطا میشود.
تفاوت این مسأله با پایینترین مراتب اخلاص در آن است که گاهی کسی عملی را برای رضای خدا و رسیدن به دنیا انجام میدهد و گاه، عمل صرفاً برای رضای الهی صورت میگیرد و دنیا خود به خود به سوی انسان میآید. به عبارت دیگر، یکی با عبادت، اهداف مادی را دنبال میکند و در خصوص دیگری، بر اثر عبادت خالصانه، دنیا به سوی او میآید.
به عنوان مثال، نماز جعفر طیّار که قبل از ظهر روز جمعه خوانده میشود، تأثیر فراوانی در رفع حوائج مادی، شفای مریضها و برطرف کردن درماندگیها دارد؛ در حقیقت کبریت احمر است. اگر کسی آن را برای رفع حوائج مادی بخواند، به مقصود خود میرسد و ثواب هم دارد، ولی گاهی کسی این نماز را تنها برای رضای الهی میخواند و به رفع حاجتی توجّه ندارد، مسلّماً بین این دو نوع نیّت، تفاوت زیادی وجود دارد. گرچه پس از خواندن نماز خالصانه، مشکل و حاجت هم برطرف شود.
انسان متعلّق به خداست و نباید غیر خدا در آن حکومت کند: «قَلْب الْمُ?ْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»[6]در روایتی قدسی آمده است:
«لَمْ یَسَعْنِی سَمَائِی وَ لَا أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُ?ْمِن»[7]
خداوند متعال میفرماید من در آسمان ها و زمین نمیگنجم، امّا اگر میخواهید مرا بیابید، در قلب م?من جستجو کنید. با این وجود، بسیاری از دلها به جای آنکه عرش خدا و محلّ حضور خدای سبحان باشد، به باغ وحش تبدیل شده و هر قسمتی از دل را یکی از اغیار تصاحب کرده است.
یکی از علمای بزرگ میگفت: قرآن کریم، پیامبر و همه علما و بزرگان میگویند مشرک نباشید، امّا من میگویم مشرک باشید! سپس حرف خود را معنا میکرد و میگفت: این دل جای خداست، اگر هم آن را به خدا نمیدهید، دست کم قسمتی از آن را برای خدا بگذارید!
متأسّفانه در زمان ما، افراد به جایی رسیدهاند که همه چیز در قلب آنها هست، جز خدا! هرکس هر قسمت از دل خود را به کسی یا چیزی اختصاص داده و جایی برای خدای سبحان نگذاشته است. در حالی که دل باید، فقط برای خداوند متعال باشد.
خدای سبحان میفرماید من شریک خوبی هستم. هرکس در عملی، دیگری را با من شریک کند، من همه عمل را به شریک خود واگذار میکنم. گاهی انسان هفتاد سال عبادت کرده، ولی چون ریا و شرک خفی همراه آن بوده است، ناگهان در قیامت میبیند هیچ ندارد. گردویی با ظاهر خوب و درونی پوچ و بیمغز نصیب او شده است
امیرالم?منین«سلاماللهعلیه» میفرمایند:
«مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک»[8]
خدایا! اینکه من عبادت میکنم، نماز میخوانم و کارهای نیک انجام میدهم، برای این نیست که از جهنم ترس دارم، به طمع بهشت و نعمتهای بهشتی هم نیست، بلکه تو مولایی و من عبد هستم. عبد باید در مقابل مولا،خاضع و خاشع باشد. عبادت من برای آن است که تو شایسته عبادتی.
این مرتبه که بالاترین مراتب خلوص است، تنها با عنایت ویژه الهی به انسان عطا میشود و رسیدن به آن، خصوصاً در زمان ما و با این نوع رفت و آمدهای آلوده و غذاهای شبههناک و ...، بسیار مشکل است، امّا این بیانات به ما میآموزد که اگر کسی به راستی خالص و مخلص شود، به مقامی میرسد که هیچ چیز، حتّی بهشت و جهنّم و ثواب، برای او موضوعیّت ندارد و فقط به رضایت و خشنودی خداوند سبحان میاندیشد.
میزان خلوص انسان، در نگرش او به دنیا و در برخوردی که با نعمتهای دنیوی و زرق و برق آن دارد، تأثیر گذار است. به عبارت روشنتر، انسان خالص که در کردار و گفتار خود فقط رضای الهی را در نظر میگیرد، نمیتواند دنیا طلب و دنیاگرا باشد و به دنیای حلال هم توجه نمیکند، چه رسد به اینکه گرایش به دنیای حرام و شبههناک داشته باشد.
امیرالم?منین«سلاماللهعلیه» درباره دنیا میفرمایند:
«فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّى نَقَص»[9]
دنیا در نظر خردمندان چونان سایهاى است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه مىگردد، و هنوز فزونى نیافته کاهش مىیابد. در روایت دیگری از قول امام حسین«سلاماللهعلیه» نقل شده است: دنیا و آنچه در دنیاست، پیش اولیای خداوند، ارزشی بیش از سایه سایه انسان ندارد.
پینوشتها :
1. بقره، 246.
2. المحاسن، ج 1، ص 252.
3. منیة المرید، ص 134.
6. بحارالانوار، ج 55، ص 39
7. بحارالانوار، ج 55، ص 39
8. بحارالانوار، ج 67، ص 186
9. نهج البلاغه، خطبه 63
اخذ: تبیان
کلمات کلیدی: